اینجا...تو این دنیا....من تنهاترینم!

از زندگیم می نویسم...از گذشته،امروز و شاید فردا!

اینجا...تو این دنیا....من تنهاترینم!

از زندگیم می نویسم...از گذشته،امروز و شاید فردا!

فکر و خیال.....!

وای خدایا فکر و خیال داره دیونه ام میکنه!یعنی به معنای واقعی داره دیونه ام می کنه.....وای خدایا تو این موقها انگار ناخونام باهام حرف می زنن و می گن: زود باش ما رو بجو!....ولی ناخونام بلند شدن دیگه نمی خوام بجومشون.....تو ترکم.

دوست ندارم خونه بمونم ولی نمی شه نمی تونم برم بیرون!بیرون رفتنم حوصله و البته همراه می خواد! 

ای ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی ی خدااااااااااااااااااااااااااااااا

ورق بیست و یکم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

نمی دونم خوبه یا بد اما این روزا انقد درگیر درس و دانشگام که وقتی برای نوشتن گذشته ها ندارم....وقتی که سرم شلوغ می شه با اینکه یکم از گذشته دور می شم اما ته ذهنم بازم حسشون می کنم....بازم تلخیه بعضی روزا رو حس می کنم...هنوز هم یه چیزایی جلوی چشمام هستن که فردا رو از یاد ببرم! 

راه من....

احساس می کنم بازم مبهم شدم...گم شدم توی مه غلیظ تنهایی...توی این مه غلیظ یه امید خیلی کوچیک ته قلبم احساس می کنم...وجود خدا....ولی بعضی موقها وجود اون رو هم فراموش می کنم و کاملا نا امید می شم.... 

راه من کجاست؟

ورق بیستم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ورق نوزدهم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ورق هجدهم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

ترس از گناه....

شبا که می خوام بخوابم...همه ی گناهایی رو که کردم تو ذهنم می یاد و ترس تموم وجودمو می گیره که چه جوری با این همه گناه برم اون دنیا؟و تصمیم می گیرم توبه کنم و حسابمو پاک کنم....صبحا که بیدار می شم ترسم کمتر می شه و حتی جرات این رو دارم که گناه کنم!!! 

ولی به هر حال به شدت از مرگ می ترسم...خیلییییی زیاد!

ورق هفدهم

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

بوی تابستون....

بدجوری داره بوی تابستون میاد....کل خاطرات تابستونای گذشته هر روز جلوی چشمام رژه میره....خوشبختانه فعلا داره خاطرات خوب می یاد تا بعد ببینیم چی میشه!!!....ولی یه حس خیلی خوبیه....مممممممممم