اینجا...تو این دنیا....من تنهاترینم!

از زندگیم می نویسم...از گذشته،امروز و شاید فردا!

اینجا...تو این دنیا....من تنهاترینم!

از زندگیم می نویسم...از گذشته،امروز و شاید فردا!

دلم می خواد چاقو بزرگه آشپزخونه رو بردارم و طرفش بدوم و راست  بزنم وسط سینش .....این روزا بیشتر از هر وقت دیگه ایی اعصابم بهم ریختس و هیچ راه فراری هم برای فرار از این جهنم خراب شده وجود نداره!

 دلم می خواد برم توی یه خواب عمیق مثل کما!