خیلی احساس تنهایی میکنم خیلی زیاد....بااینکه دوروبرم پره از آدمایی که میشه گفت میتونن آدمو از تنهایی در بیارن
اما.....
تنهایی من خیلی بیشتر از اینهاست انگار از عمق یه اقیانوسم بیشتره.
اینجا دارم مینویسم شاید یه انگیزه ایی پیدا شه تا بتونم گذشته امو مرور کنم شاید دلیل این همه تنهایی رو بتونم پیدا کنم....
ادامه...
نوشته های آخر رو دوس دارم رمز بذارم...مخصوصا ورق بیست و چهارم رو ....چون همرا با نوشتنش گریه کردم می خوام با نوشته های دیگم فرق کنه....خواننده هایی که می خوان این ورق رو بخونن تو قسمت تماس با من، واسم آدرس بذارن تا رمز رو بهشون بگم!
من!
دوشنبه 26 اردیبهشتماه سال 1390 ساعت 09:36 ب.ظ